2. تحلیل خطابها از نگاه زبانشناسان
خطاب در زمره نخستین و شاید چشمگیرترین مطالعات در حوزه جامعهشناسى زبان و کاربردشناسى زبان بودهاست. در اینگونه مباحث به جنبه اجتماعى ـ کاربردى استفاده از ضمیر دوم شخص مفرد در مقابل ضمیر یا ضمایر دوم شخص جمع پرداخته مىشود.
تحقیقات انجام شده در این مباحث داراى قلّههاى شامخى همچون آثار «گیرتس» درباره زبان جاوهاى است که از فضل تقدّم بر آثار دیگران برخوردار است. پس از آن از اثر ارزشمند «براون» و «لوینسن»(1987م) باید نام برد که حقیقتاً کتابى بسیار تأثیرگذاربودهاست. جدیدترین و شاملترین اثر، رساله دکتراى «ایلن»(1999م)است که بعدها به صورت کتابى مستقل در سال 2001م منتشر شد.
«براون» و «لوینسن» ابتدا اثر خود را در قالب مقالهاى مفصّل در سال(1978م) منتشر کردند و سپس در سال 1987م آن را با جرح و تعدیل و با افزودن مقدمهاى پنجاه صفحهاى به هیئت کتابى مستقل در آوردند. کارى که «براون» و «لوینسن» انجام دادند، این بود که مفهوم ادب و به تبع آن کاربرد صورتهاى خطاب را بر اساس مفهوم وجهه از آثار «گافمن» مردمشناس آمریکایى برگرفتند. وجهه عبارتاست از تصویرى که فرد از خود در جامعه دارد(یول 1996، ص60).
آنچه «براون» و «لوینسن» انجام دادند، این بود که مفهوم وجهه را به دو نوع مثبت و منفى تقسیم کردند. وجهه مثبت آن است که شخص تمایل دارد، به آن در جامعه شناخته شود و وجهه منفى آن است که مىخواهد آن را از جامعه مکتوم نگاه دارد. «براون» و «لوینسن» همچنین مفهوم ادب را هم بر پایه مفهوم وجهه به مثبت و منفى تقسیم کرده است. ادب مثبت عملى است که به حفظ وجهه مثبت شخص مىانجامد و ادب منفى عملى است که به وجهه مثبت شخص خدشه وارد مىکند.
از آنچه در اثر «براون» و «لوینسن» آمدهاست، دو مفهوم ادب مثبت و ادب منفى بیشتر مورد توجه زبانشناسان واقع شدهاست. پس از آن زبانشناسان نقدها و اصلاحاتى بر مدل ارائه شده «براون» و «لوینسن» وارد کردند و صورتبندىهاى دیگرى که از ادب مثبت و ادب منفى به دست دادند که از آن جمله «هاوسن»(1996م) و «اسکالن»(2001م) را مىتوان نام برد.
-
علیرغم نقدهاى ارائه شده و مدلهاى تعدیل شده و اصلاح شده دیگران، باز هم چیزى از ارزش مدل براون و لوینسن کاسته نشد؛ بلکه سایر اصلاحات همگى در درون همان چهارچوب انجام گرفت.
بر اساس نظر «براون» و «لوینسن» یکى از دلایل رعایت ادب و کاربرد صورتهاى احترامآمیز، جلوگیرى از آثار اعمالىاست که وى آنها را اعمال مخدوشکننده وجهه مىخواند. اعمال ناقض وجهه آنهایى هستند که از آنها احتمال نفوذ و دخالت در حریم شخصى افراد بر مىآید و بدین سان به وجهه به آنها اجتماعى آسیب مىرسد.
بنا بر این کاربرد ادوات تکریم و القاب احترام به عنوان اعمال حافظ وجهه تلقى مىشوند. «براون» و «لوینسن» ادب را بر آیند دو عامل خودمانى بودن و فاصله نسبى اجتماعى مىدانند که با یکدیگر نسبت عکس دارند.
بر اساس آنچه گفته شد، کاربرد نام شخصى فرد به حوزه ادب مثبت و یا خودمانى بودن تعلق مىگیرد و در مقابل کاربرد نام خانوادگى، کنیه، لقب، مسئولیت (ادارى، اجتماعى و یا دینى) به حوزه ادب منفى و یا فاصله نسبى اجتماعى برمىگردد.
براى مثال اگر شخصى با نام کوچک خوانده شود، تلویحاً نشانگر احساس خودمانى بودن و رفاقت از سوى گوینده نسبت به مخاطباست؛ در حالى که اگر وى مثلاً با نام خانوادگى، لقب و یا مسئولیت و شأن اجتماعى وى خوانده شود، نشانگر ایناست که از ورود به حریم شخصى وى خوددارى شده، ادب منفى ملحوظ گردیده است. پس هر چقدر اشاره و خطاب ما نسبت به مخاطب غیر مستقیمتر باشد، میزان ادب و احترام منفى بیشتر لحاظ مىگردد(آقا، 1994). بر اساس نظریه «براون» و «لوینسن»، کاربرد ادوات احترام و تکریم منفى برآیند دو عامل قدرت و فاصله نسبى اجتماعىاست.
بنابر عامل اول، هرچقدر طرف مقابل از قدرت بیشترى برخوردار باشد، گوینده از ادوات تکریم بیشترى در مخاطب قرار داده و بیشتر استفاده مىکند.
بنابر عامل دوم، هر چقدر فاصله اجتماعى میان دو نفر بیشتر باشد، یا آن دو نفر نسبت به هم ناآشنا باشند، احتمال استفاده از ادوات احترام و تکریم بیشتر مىشود.
3. نامها و القاب حضرت محمد (ص) در قرآن
در قرآن کریم از پیامبر اسلام(ص) با نامها و القاب گوناگونى یاد شدهاست.
در قرآن نامهاى پیامبر اسلام(ص) به دو صورت احمد و محمد دیده مىشوند. نام
( 73 ) -
احمد تنها یک بار (صف، آیه 6) و نام محمد چهار بار (آلعمران، آیه 144؛ احزاب، آیه 40؛ محمد، آیه 2 و فتح، آیه 29) ذکر شدهاست.
در سرتاسر داستانهاى قرآنى به برخى از پیامبران هم اشاره شدهاست؛ امّا تفاوتى میان نام بردن از آنها و نام بردن از پیامبر اسلام(ص) وجود دارد. واضحاست که هر پیامبرى مورد خطاب الهى بوده است؛ امّا در قرآن هیچکدام از آنها با لقب یعنى به صورت یا ایهاالنبى و یا ایهاالرسول و مانند آنها مورد خطاب قرار نگرفتهاند. از این رو نتیجه گرفته مىشود که تنها پیامبر اسلام(ص) به صورت یا ایهاالنبى و یاایهاالرسول مورد خطاب قرار گرفتهاند.
در قرآن مجید نام دیگر پیامبران مکرّراً منادا واقع شدهاند؛ مانند: یا عیسى(آل عمران، آیه 55)، یا یحیى(مریم، آیه 12)، یا موسى(نمل، آیات 10ـ9)، یا آدم(بقره، آیه 33)؛ لیکن صورت یا محمد و یا احمد هرگز به چشم نمىخورد.
4. تحلیل نامها و القاب حضرت محمد (ص) با تکیه بر نظریات زبانشناسان
چنان که آمد، «براون» و «لوینسن» رعایت ادب و احترام افراد را از رهگذر خطاب به آنان با نام ناشى از خودمانى تلقى کردن مخاطب مىدانست؛ اما به نظر مىرسد، این نکته درباره پیامبر اسلام(ص) صدق نمىکند.
در توجیه این پدیده مىتوان گفت که کاربرد نامهاى شخصى پیامبر اکرم(ص)، یعنى احمد و محمّد، براى آناست که شخص ایشان با نام مشخّص شده باشند و شخص دیگرى نتواند ادعاى نبوت کند.
از سیاق آیه شریفهاى که نام احمد در آن آمدهاست، درمىیابیم که آن حضرت با این نام در تورات و انجیل معرفى شده بودند و لذا ذکر این مطلب براى آناست که یهودیان و مسیحیان ایشان را شناخته و آن بشارت در مورد شخص آن حضرت براى آنها جاى شک و شبههاى باقى نگذارد. نفس عبارت یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ اْلإِنْجیلِ(1)(اعراف، آیه 157) هم مىتواند حاکى از این باشد که به احتمال زیاد تورات و انجیل غیر محرّف در میان آنها یافت مىشد. چنین معنایى از دیگر آیات که تنها نام محمد در آنهاست برداشت نمىشود.
______________________________
1 . که نام او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته مىیابند.
( 74 ) -
نیز همانطور که آمد، «براون» و «لوینسن» رعایت ادب و احترام اشخاص را از طریق خطاب به آنان با لقب بر اثر قدرت یا فاصله اجتماعى مىخواند؛ اما این نکته نیز در مورد پیامبر اکرم(ص) صدق نمىکند؛ زیرا خداوند از همهکس و همهچیز بالاتر و قدرتمندتراست(لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ(1) ، شورى، آیه 11).
فاصله نسبى اجتماعى نیز درباره پیامبر اسلام(ص) صادق نیست؛ زیرا هیچکس نیست که نسبت به خداوند بیگانه و غریبه باشد و یا خداوند، از باب این که با آن فرد آشنایى ندارد، بخواهد از ادوات تکریم استفاده نماید. خداوند از همهکس به انسان نزدیکتراست: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ(2) (ق، آیه 16).
بنابراین، دو عامل قدرت و فاصله نسبى اجتماعى کاربرد یا ایهاالنبى و یا ایهاالرسول را نمىتوانند توجیه نمایند.
به نظر مىرسد، در مواردى که ایشان به عنوان رسول یا نبىّ مورد خطاب قرار مىگیرند، به طور مستقیم جنبه آموزندگى براى دیگران دارد که وى را بسیار والاتر و برتر از دیگر آدمیان دانسته، با وى به زبان تکریم سخن گویند؛ چنان که به همین امر در قرآن سفارش شده است: لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً(3)(نور، آیه 63)
5. نتیجه
چنان که گذشت، به نظر زبانشناسان زمانى که گوینده، قصد رعایت ادب و احترام درباره مخاطبش داشته باشد، هرگاه نام کوچک او را به کار مىبرد، به لحاظ خودمانى بودن مخاطب است و هرگاه مخاطب را با لقب مىخواند، به جهت برخوردارى او از قدرت یا فاصله اجتماعى است.
اما هیچ یک از این نکات درباره پیامبر اسلام(ص) صدق نمىکند. نه آنجایى که نام احمد و محمد در آیات قرآن آمده است، به لحاظ خودمانى بودن اوست و نه آنجایى که القاب آن حضرت به کار رفته است، قدرت و فاصله اجتماعى او مورد توجه بوده است.
نظرات شما عزیزان: